مدادش را به خوبی تراشیده بود تا بتواند تکالیف آقای معلم را سر کلاس بنویسد. صبح شنبه بود و با این امید که قرار است هفته خوبی را آغاز کند، وارد کلاس درس شد.
زمان آن رسید که معلم تکالیف دانش آموزان را ببیند. امیر حسین اما دفترش را در خانه جا گذاشته بود. باید پاسخ معلم را می داد. درسش تعریفی نداشت و معلم این بار هم گمان کرد که می خواهد از زیر درس و مشق فرار کند.
خاک بر سر چنین معلمی! فرهنگ این کشور رو به نابودی کشانده